بابایی: دلم گرفته ای همنفس ...
حال الان بابایی؛ ... ... دلم گرفت ای هم نفس ، پرم شکست توو این قفس توو این غبار ، توو این سکوت ، چه بی صدا ، نفس نفس از این نامهربونی ها ، دارم از غصه میمیرم رفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو میگیرم توو این شـب گریه میتونی ، پناهه هق هقم باشی تو ای همزاد هم خونه ، چی میشـــه عاشقم باشی د وباره من ، دوباره تو ، دوباره عشق ، دوباره مـــا دو هم نفــس ، دو هم زبون ، دو هم سفر ، دو هم صدا تو ای پایان تنهایی ، پناه آخر من باش توو این شب مرگیه پاییز ، بهار باور من باش بزار با مشرق چشمات ، شبم روشن ترین باشه میخوام آیینه خونه ، با چشمات همنشین باشه ...
نویسنده :
مامان نازار
0:47